چفیه های اسمانی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

که به روی نا امیدی در بسته باز کردن...................

08 اسفند 1394 توسط چفیه به دست

همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن

همه سال حج نمودن سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی همه احتزاز کردن

شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ یک را ثمر انقدر نباشد

که به روی نا امیدی در بسته باز کردن

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 4 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: دلنوشته ها لینک ثابت

نظر از: حيدري [عضو] 
  • بهاردلها

سلام دوست عزیز
ممنون از متن زیبا و دلنشینتون
خوشحال میشم به وبلاگ ماهم مراجعه کنید
http://blog-208.kowsarblog.ir/

1395/05/05 @ 10:05
نظر از: اقای تنها... [عضو] 
  • آقای تنها...
1395/03/29 @ 23:07
نظر از: اقای تنها... [عضو] 
  • آقای تنها...

ممنون که سر زدین مطلب جدید بروزم
بیا یخورده حالو هوات عوض شه
التماس دعا

1395/03/27 @ 18:09
نظر از: رحیمی [عضو] 
  • محدثه بروجرد
5 stars

با سلام و تبریک میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام

آیت الله محمدحسین اصفهانی(کمپانی)در مدح حضرت علی اکبر علیه السلام
ای طلعت زیبای تو عکس جمال لم یزل
وی غرّۀ غرّای تو آئینۀ حسن ازل
ای درّۀ بیضای تو مصباح راه سالکان
وی لعل گوهر زای تو مفتاح اهل عقد و حلّ
ای غیب مکنون را حجاب زان گیسوی پر پیچ و تاب
وی سرّ مخزون را کتاب زان خطّ خالی از خلل
پیش قد دلجوی تو طوبی گیاه جوی تو
ای نخلۀ طور یقین وی دوحۀ علم و عمل
روح روان عالمی جان نبّی خاتمی
طاوس آل هاشمی ناموس حقّ عزّوجلّ
در صولت و دل حیدری زان رو علی اکبری
در صفّ هیجا صفدری در گاه جنگ اعظم بطل
در خلق و خلق و نطق و قیل، ختم نبوّت را مثیل
ای مبدأ بی مثل و بی مانند را نعم المثل
ای تشنۀ بحر وصال، سرچشمۀ فیض و کمال
سرشار عشق لایزال، سر مست شوق لم یزل
ذوق رفیع المشربت افکند در تاب و تبت
تو خشک لب ز آب و لبت عین زلال بی زلل
کردی چه با تیغ دو سر در عرصۀ میدان گذر
بر شد ز دشمن الحذر و ز دوست بانک العجل
دست قضا شد کارگر در کار فرمای قدر
حتّی اذانشقّ القمر لما تجلّی و اکتمل
عنقاء قاف قرب حق افتاد از هفتم طبق
در لجّۀ خون شفق نجمٌ هوی، بدرٌ أفل
یعقوب کنعان محن قمری صفت شد در سخن
کای یوسف گل پیراهن ای طعمۀ گرگ اجل
ای لالۀ باغ امید از داغ تو سروم خمید
شد دیدۀ حق بین سفید و الرأس شیباً اشتعل
ای شاه اقلیم صفا سرباز میدان وفا
بادا علی الدنیا العفا بعد از تو ای میر اجلّ
ای سرو آزاد پدر ای شاخ شمشاد پدر
ناکام و ناشاد پدر ای نو نهال بی بدل
گفتم ببینم شادیت عیش شب دامادیت
روز مبارکبادیت، خاب الرجاء و الامل
زینب شده مفتون تو آغشته اندر خون تو
لیلی ز غم مجنون تو، سر گشتۀ سهل و جبل

یا علی علیه السلام

1395/02/29 @ 13:50


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

چفیه های اسمانی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • دلنوشته ها
  • سخنان رهبرم
  • امام زمان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس